-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 دیماه سال 1385 16:01
یه مدت از شلوغ بازی و سروصدا و اینجور چیزا خبری نیست یه جای ساکت ! مثل اینجا خوشحال میشم اگه مهمونم باشید !
-
تست۱
دوشنبه 25 دیماه سال 1385 17:16
تست ۱
-
اسباب کشی
یکشنبه 24 دیماه سال 1385 20:32
تا وقتی که بلاگ اسکای درست بشه من اینجام: http://11-14pm.blogspot.com/
-
۱۸۱.
شنبه 23 دیماه سال 1385 19:57
۱۸۱.
-
۱۸۰.
شنبه 23 دیماه سال 1385 18:39
نمیدونم چرا پست های جدید زیر پست های قبلی قرار میگیرن ؟
-
۱۷۹.
شنبه 23 دیماه سال 1385 18:11
؟
-
۱۷۸.
شنبه 23 دیماه سال 1385 16:58
بلاگ اسکای قاطی کرده نوشته هام جای اینکه بیان روی وبلاگ میرن زیر نوشته های قبلی
-
۱۷۶.
شنبه 23 دیماه سال 1385 16:54
همیشه برای رسیدن به یه هدف ممکنه چند راه وجود داشته باشه یکی راهیه که اول به ذهنمون میرسه و ممکنه از نظر مسافت کمی بلند باشه دوم راهیه که دیرتر به ذهنمون میرسه ( یا ممکنه هیچ وقت به ذهنمون نرسه )کوتاه تر و راحت تره خیلیا هیچ وقت از راه اول نمیرن فکر میکنن و فکر میکنن و فکر میکنن ! تا راه دوم رو پیدا کنن در صورتی که...
-
۱۷۵.
شنبه 23 دیماه سال 1385 16:07
خوشحالم که هنوز این وبلاگ خواننده داره این و این اما من هنوز تا ۱۰بهمن ماه نیستم
-
۱۷۴.
جمعه 22 دیماه سال 1385 18:42
به علت برخی مشکلات تا ۱۰ بهمن ممکنه نباشم
-
۱۷۳.
شنبه 16 دیماه سال 1385 12:37
داره برف میاد دل من گرمه از عشق تو
-
۱۷۲.
جمعه 15 دیماه سال 1385 10:16
بی تو احساس خیلی بدی دارم نمیدونم به کجا خواهم رسید نمیدونم شاید بع از تو فقط گفتم : نقطه سر سطر .
-
۱۷۱.
دوشنبه 13 آذرماه سال 1385 20:55
میدونی ؟ احساس من نسبت به تومثل هوای بعد از بارون میمونه میدونی ؟ خنده هات خیلی قشنگن کاش وقتی میخندی زمان متوقف بشه میدونی ؟ سوختم و دوباره متولد شدم مثل ققنوس فقط برای تو موندم اما تو رفتی خیلی راحت رفتی عیب نداره میدونی ؟ تا ابد هم منتظرت میمونم تو هیچوقت به این وبلاگ نخواهی اومد اینا رو نخواهی خوند اما گاهی وقتا...
-
۱۷۰.
دوشنبه 6 آذرماه سال 1385 12:46
هیچ دلیلی نیست برای اینکه همین الان نری جلوی اینه و به خودت چشمک نزنی چرا نشستی منو نگاه میکنی ؟ برو جلوی اینه دیگه !
-
۱۶۹.
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1385 20:13
((سقوط ازاد به سمت زندگی ...)) تو راهروهای خلوت و سرد قدم میزنم گاهی به عشق نگاهی میکنم و رد میشم توی عمق تارکی غرق میشم جایی که نوری نیست تا بشه باهاش زندگی کرد عشق هم خواهد رفت ومن خواهم موند و این راهروها و نگاه پر از حسرتی که تمنای وجود عشق را دارد میدونم اما کاری از ذستم بر نمیاد...
-
۱۶۸.
سهشنبه 30 آبانماه سال 1385 18:46
حالم خوب است نگران من نباشید فقط ... کمی خسته ام
-
۱۶۷.
جمعه 26 آبانماه سال 1385 15:08
خیلی خوب یاد گرفتم که چطور میشه از پل عابر پیاده رد شد حالا از خیابون برگرد
-
۱۶۶.
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1385 21:08
اصلا از بوی (( به به )) خوشم نیومد از این به بعد جای ((به به)) بگویید ((پیف پیف)) با تشکر فرهنگستان ۱۱:۱۴
-
۱۶۵.
سهشنبه 23 آبانماه سال 1385 17:52
الان که دارم این خط ها رو مینویسم کلی راه رفتم.... اخه وقتی ناراحت میشم راه میرم داشتم با یکی از دوستام چت میکردم که یکی از ایدی هایی که خودسر از چت روم اد کرده بودم پی ام داد با این خانوم هم شروع کردیم به چت کردن گفت که این ایدی دوستشه و برای بار اوله که با من چت میکنه میخواست بدونه که من دوستشو چقدر میشناسم ؟ منم...
-
۱۶۴.
دوشنبه 22 آبانماه سال 1385 12:39
نگاهت که میکنم حالم از خودم به هم میخوره که یه زمانی عاشقت شدم کسی که به خودش بگه (( خوشگل ! )) بهتر از تو نمیشه ! حالا اگه واقعا خوش قیافه بودی روزی با چند نفر میگشتی ؟
-
۱۶۳.
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1385 20:29
تو سیاهی شب گم میشم مثل دود سیگار اقای راننده سردمه میترسم احساس تنهایی میکنم اقای راننده سعی میکنه از بین ماشینا راهشو پیدا کنه میبینی ؟ همین الان چشمامو میبندم یه نفس عمیق میکشم بیشتر شبیه ((آه)) میموند
-
۱۶۲.
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1385 17:19
گم شدم جایی بین خواب و بیداری کسی که دوسش داشتم هم با من غریبست انگار که همه ماسک زده باشن بعضیهاشون دارن به من میخندن صدای خنده هاشون رو میشنوم خیلی مسخرست؟ من اینجا هستم همینجا.... از وقتی به من خیانت کرد رنگ تمام زیبایی ها از بین رفت و افراد بیکاری باقی موندن که موضوع جیدیدشون برای خندیدن من هستم اگه روزی خورشید از...
-
۱۶۱.
یکشنبه 14 آبانماه سال 1385 22:17
وقتی پیشش ام اینطوریم : وقتی میبینمش اینطوریم: وقتی ازش دور میشم اینطوریم : وقتی بهش نزدیک میشم اینطوریم: بعدا شما هی بگین که چرا بروز نمیدی !؟~!
-
۱۶۰.
یکشنبه 14 آبانماه سال 1385 14:19
فکر میکنم کسی که فکر میکنم ازش خوشم میاد فکر میکنه که من فکر میکنم ازش خوشم میاد فکر میکنم کسی که فکر میکنم ازش خوشم نمیاد فکر میکنه که من فکر میکنم که ازش خوشم نمیاد و در واقع هم همینطوره فکر میکنم شما این دو سطر بالایی رو خوندین چون فکر میکنین اگه من فکر کنم که نمیتونم فکر کنم واقعا هم نتونم فکر کنم چون فکر میکنم که...
-
۱۵۹.
جمعه 12 آبانماه سال 1385 15:38
هنوز هم گنجشک ها در هوا پرواز میکنند بالای سر من همه چیز گبج میرود در سکوت مطلق گم میشود جیک جیک ... جیک جیک .... ۵۰ سنت میخواند جیکس ...جیکس ... تمام عناصر طبیعت انگار من را مسخره میکنند سرم بیشتر گیج میرود حالتی مثل خلسه .مثل بیهوش شدن صدایی حتما باید مرا صدا کند صدایی باید بگوید بیدار شو اما هیچ صدایی نیست من تنها...
-
۱۵۸.
جمعه 12 آبانماه سال 1385 11:56
:)
-
۱۵۷.
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 11:48
به من چه ؟
-
۱۵۶.
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1385 12:45
چند وقت پیش تو رادیو یه موضوع مطرح شد از همین موضوع های سر کاری (( احسان چه رنگیه ؟ )) خوب من فکر میکنم اگه شیر برنج باشه سفید اگه شعله زرد باشه زرد و اگه مرغ باشه قرمز بازم بگم ؟
-
۱۵۵.
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1385 12:40
به خاطر نبود طولانی مدتم از همه خوانندگان عذر میخوام
-
۱۵۴.
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1385 12:39
چیزی به اسم شیطان وقتی کسی خودشو در اختیار بدی قرار میده بیشتر معنی پیدا میکنه